کیامهرکیامهر، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بهاری پسرم ، کیامهر

لحظه های شیرین

         اولین غلت : 20 روزگی  ( یادمه اون روز روی مبل خوابیده بودی پسرم،  خونه مامان ایران، ازدست چپ به راست غلتیدی ، کلی ذوق زده شدیم ولی یکماه بعد این کار و تکرار نکردی) پ سرم از 2 ماهگی عادت کرده بودی صبحها که از خواب بیدار میشدی یه دور کامل خونه را بزنی تو بغل مامان و کلیه وسایل را چک کنی آخه تو پسر کنجکاو با هوش منی عزیزم . عصر ها هم بی قراری می کردی و فقط با کالسکه سواری تو پارک و خیابون آروم میشدی، حتی یه روز مجبور شدیم از خونه مامان اقدس بیایم خونه کالسکتو برداریم بریم پارک ! ای پسر جالب!!!        کیامهر مامانی شما از 4 ماهگی در حالی که خوابیده ...
18 اسفند 1390

خندان پسر

عمه فروزان میگه مثل میکی موس میخندی ، فدای خنده هات بشم ، اینجا دقیقا 4 ماهت تمام شده ،با بابایی آتلیه رفته بودیم 3 تایی عکس بگیریم ولی تو فقط تو عکسی که بابا گرفت خندیدی ! ...
7 تير 1390

کیامهر 30 روزه شد

  همه زندگی من به زندگی ما خوش آمدی، فرشته من با اومدنت قشنگترین حس دنیا را به من هدیه دادی ((مادر بودن)) و به بابا شهرام ((پدر بودن)) . عشق یعنی تو یعنی کیامهر ، زندگی با تو معنای واقعی داره ، مهر با تو یعنی مهر، روز با عشق تو شب می شه ، قشنگترین و روشنترین روزای عمر من و بابا با حضور تو قشنگ شده ، عظمت و مهربونی خدا راهر لحظه و ثانیه بیشتر سپاسگزارم.
9 ارديبهشت 1390
1